بحران جنسی دوران بلوغ

بحران جنسی دوران بلوغ

بحران جنسی دوران بلوغ

بحران جنسی دوران بلوغ

روابط دختر و پسر BF vr GF

از دوستان و علاقه مندان به این بحث دعوت می شود نظرات خود را در قسمت نظرات همین بخش یا off گذاشتندر id شرکت کنند.

1-آیا از نظر شما اشکالی داره یا نه؟

2-بنظرتون برای چه سنی خوبه؟

3-آیا به نظر شما بدرد نوجوانان زیر 18 سال مثلا 13 ساله می خوره؟

4-ایا بنظر شما این مسئله در درس شخص تا ثیر نمی گذارد؟

5-ایا این کار تامل اجتماعی و طرز ارتباط صحیح او با افراد هم جنس خود و خانواده خود را مختل نمی کند؟

6-به نظر شما برای چه سنینی این ار تباط می تواند خوب باشد؟

7-آیا اینکار باعث نمیشود شخص دست به استمنا و یا حتی زنا بزند؟

8-آیا در جامعه امروزی ایران ما می تونیم شاهد این جور ارتباطات سالم باشیم؟

9-نظر قرآن راجع به این روابط چیست؟

10 نظر اسلام را جع به نوع روابط چیست؟

هر کس از شما به این سوال ها پاسخ هایی مختلف و یا حتی جذاب بدهید.

اما کدام نظر درست است آیا می توان جواب تمام این پرسش ها را بدرستی و کامل بدست آمورد.

تحقیقات اندک من در این زمینه به نتایجی رسیده است و با کمک شما عزیزان می توان این تحقیقات رو کامل تر کرد.

پوزش می طلب از جنب شما اگر مطالب مورد توجه شمات قرار نگرفت اما شما می توانید با نظران خوب و مفید خود آن

را بسیار جذاب کنید.

خوب شروع می کنم:

از نظر من انسانها به چند دسته تقسیم می شوند:

1:انسانهایی که با اینگونه روابط گر چند ساده باشد افت شدید تحصیلی پیدا می کند.

2:انسانهایی که به شدت شاهد پیشرفت تحصیلی آنها خواخیم بود.

3:انسانهایی که وضعیت در سی آنها همانگونه باقی می ماند.

===

4:انسانهایی که روابط آنها در تامل اجتماعی و برخورد با خانواده بسیار بهتر از قبل می شود.

5:انسانهایی که همه چیز زا در آن دوست خود از جنس مخالف می بینند و بدون اینکه خود بخواهند برخوردهای آن خشن می شود.
==========

6:افرادی که با این کار احساس می کنند با این کار بسیار راحت هستند و انگار بار سنگینی از دوش آنها برداشته شده است

7:افرادی که با اینکاربرنامه ریزی آنها دز زندگی بهم می خورد و باعث می شود کارهای هدفدار آنها نابود و نتوانند کاری نه برای خود و نه برای دیگران بکنند.

8:افرادی که با اینکار در این مورد هیچ تغییری در زندگی آنها روی نمیدهد

==================

9:کسانی که مذهبی هستند ممکن است اینکار نماز و روزه هایشان از بین برود و توجه آنها به خدا کم شود

10:کسانی که ممکن است مهبی نباشند و با اینکار به خدا نزدیکتر شوند.

11:کسانی که بی تفاوت است اینکار آنها نسبت به خدا.

=============================

12:کسانی که ممکن است با اینکار دست به زنا و استمنا بزنند.

13:کسانی که اینکار باعث ترک این عادت استمنا وزنا و پرهیزکاری بشود.

14:کسانی که تقوای خود را نسبت به خدا کامل از دست میدهند.

15:کسانی که چه استمنا دارند و یا نه هیچ فرقی برای آنها نمیکنه .
============================================

از نظر من کسانی که بتوانند شرایط انسسانی در حالات 2و3و4و6و8و10و11و13و 15

را حفظ کنند و بتوانند انجام دهند شرایط ایده آل و لیاقت وارد کردن یک دوست از جنس مخالف را در زندگی دارند وگرنه

هیچگاه نباید به او اجازه دهیم که همچنین کاری بکند مگر اینکه وضعیتی بحرانی داشته باشد.

==================================================

و اما به بحث سن می رسیم از نظر من فقط فرد باید نیاز به دوست از جنس مخالف را دیده باشد و شرایط فوق را داشته باشد
==========================================================

خوب و اما مهمترین بحث آن که از لحاظ شرعی قضیه است.

من باخودم فکرهای و تحقیقاتی کردم که نتایج این تحقیقات رو به اطلاع شما می رسانم.

از نظر من از لحاظ شرعی نه نگاه کردن این دو چه عرفانه چه عاشقانه و چه حرف زدن های آن دو چه عارفانه و چه

عاشقانه اشکالی نداره چرا؟؟؟؟

زیرا: وقتی این دو نفر اگر مثلا در سن 16 سالگی یا فرقی نداره با هم دوست می شوند اولین تصمیمی که می گیرند

اینه که با هم ازدواج کنند و اسلام هم نگاه کردن و حرف زدن های عاشقانه دو نفری که این نگاه کردن و حرف ها را اگر

منجر به از دواج باشد را حلال دانسته است. و تقریبا می توان مطمئن بود که این دو به دلیل دلبستگی شدیدی که بهم

دارند این تصمیم را اجرا میکنند در آینده.

========================================================
برای اثبات ایم موضوع یعنی نگاه عاشقانه می تونید این عکس رو نگاه کنید.

http://i10.tinypic.com/8gh3y92.jpg

اگر اگر نتوانستید بر لینک بالا کلیک کنید می توانید از قسمت لینکهای روزانه بر "نگاه کردن و حرفهای عاشقانه "کلیک کنید.
=============================================================
فعلا کلیه این تحقیقات خود را در اختیار شما قرار دادم امید است لذت برده باشید نظر و بحث یادتون نره شدیدا و از ته

قلب منتظر نظرات و بحث های شما هستیم.


روابط دختر و پسر از نظر قرآن

روابط دختر و پسر در قرآن

مرتضی دانشمند

یکی از مسائِل فرهنگی ـ اجتماعی جامعهٔ ما ، مسألهٔ ارتباط دختر و پسر است. این مسأله در جامعهٔ ما به طور کامل حل نشده و جایگاه درخورِ خود را نیافته است.

این مشکل، در بعضی اماکن و شرایط، مثل دانشگاهها، پارکها، کوچه‌ها، خیابانها، مجالس و محافل و شب نشینی‌های متقابل فامیلی، نمود بیشتری پیدا می‌کند.

دانشگاهها گاه با تفکیک دانشجویان دخترو پسر، گاه با احضارِ متخلفان به کمیته‌های انضباطی و تعلیق ترم و محرومیّت از تحصیل، بامسأله برخورد می‌کنند.

علی‌رغم همهٔ تلاشهایی که در جهتِ حلّ این مشکل صورت گرفته و می‌گیرد، این مسأله هنوز چارچوب معین و وضعیت مطلوب خود را به دست نیاورده و همواره هاله‌ای از ابهام و زوایای مجهول، گرداگرد موضوع را فراگرفته است. نگاهی هرچند گذرا به قرآن، چشم‌اندازی روشن را پیش روی ما می‌نهد. البته بررسی ابعاد مختلف موضوع با روش خاص اجتهادی، فراتر از بحث حاضر است و در واقع گفته‌های این مقاله بعد از آراء فقهی فقها و صرفاً ذکر موارد قرآنی، عنوان مورد نظر است.

ما هنوز نتوانسته‌ایم«الگوی کاملی» از روابط مطلوب دختر و پسر ارائه دهیم.

با توجّه به این ضرورتها، قرآن را می‌گشاییم و دلهای خویش را در آبشخور کوثر آن شست‌و‌شو می‌دهیم، باشد که از نورش بهره‌مند گردیم و در این مسیر به پاسخ مطلوب برسیم.

در قرآن کریم، در سوره‌های قصص، احزاب، یوسف، مریم و… از روابط دو جنس سخن به میان آمده است.

پیش از بررسی قرآنی مسأله، بهتر است بدانیم که در باب روابط دو جنس مخالف، سه فرض متصوّر است:

1 ـ ارتباط افسار گسیخته

2 ـ منع شدید

3 ـ راهِ حلّ وسط

فرض اوّل: این فرض، هرگونه محدودیتی را مردود شمرده، آزادی در روابط را به طور افراطی(اعم از رفاقت، مسافرت، کنار دریا رفتن و…) مجاز می‌شمارد. ارتباط افسار گیسخته، به اعتقاد نگارنده، محصولِ فرهنگ غرب و ناشی از عصیانِ رنسانس در برابر کلیسا و برخاسته از دهن کجی علوم تجربی به مذهب اختناق آفرین قرون وسطایی و دادگاههای تفتیش عقاید است. مهمترین نظریه‌پرداز و مروّج ایدهٔ این نوع ارتباط، «فروید» است. در این نگرش، دو جنس می‌توانند با ارادهٔ آزاد خود هرگونه رابطه‌ای با یکدیگر داشته باشند.

فرض دوم: در این ایده، دو جنس مخالف حقّ ندارند هیچ‌گونه ارتباط کلامی، نگاهی، مکاتبه‌ای و تلفنی و… با یکدیگر داشته باشند. در این دیدگاه، برای اینکه مبادا دختران و زنان در دامِ ارتباط قرار گیرند و وسوسهٔ رابطه با رفیق آنها را نفریبد، باید آنان از بسیاری از فعّالیّت‌های اجتماعی و سیاسی و احراز مشاغل محروم کرد.

فرض سوم: بین دو راه افراط و تفریط، راه سوّمی نیز وجود دارد. به قرآن باز گردیم. در قرآن، مسألهٔ ارتباطِ دو جنس در ابعاد گوناگون و درگسترهٔ بسیار وسیعی مطرح شده است و شامل گفت‌و‌گوی دو جنس، نظر و نگاه، دست دادن و مصافحه کردن، مساعدت و کمک کردن و تنهایی و خلوت گزینی و دیگر انواع ارتباط می‌شود.

ما در آیات 22 به بعد سورهٔ قصص، با جوانی پُرشور رو‌به‌رو هستیم، جوانی که به خاطرمبارزه با نظام فاسد، از دیار خویش می‌گریزد و به شهر مدین پناه می‌برد. در مدین کنار چاه آب، نگاهش در میان چوپانان ـ که برای آب دادن به گوسفندانشان آمده‌اند ـ به دو دختر جوان می‌افتد. در کارشان باریک می‌شود: چرا معطّل ایستاده‌اند؟ چرا به گوسفندانشان آب نمی‌دهند؟ کنجکاوی‌اش او را به سوی آنها می‌کشد. با طرح یک سؤال سر از کارشان درمی‌آورد: «ما خَطْبُکُما؟؛ چه می‌کنید؟ کارتان چیست؟»

آنان در پاسخ می‌گویند: «لانُسقی حتّی یُصْدِرَ الرِّعاءُ؛ مابه گوسفندان آب نمی‌دهیم تا آنکه چوپانان آب بردارند و سرچاه را خلوت کنند». در ذهن جوان، سؤالِ دیگری جوانه می‌زند و می‌پرسد: مگر شما کسی را ندارید که در کارها کمکتان کند؟ و ذهن زیرک دختران جوان، منظورِ جوان را به خوبی درمی‌یابد و در ادامه می‌گویند: «وابونا شیخ کبیر؛ پدر ما پیری سالخورده است».

نکته: تا اینجا از آیه استفاده می‌کنیم که ارتباط دو جنس مخالف، در حدّ مکالمه و گفت‌و‌گو، نهی نشده است.

نتیجه: ارتباط کلامی بین دختر و پسر اشکالی ندارد. (نفیِ دیدگاهِ منعِ شدید).

سؤال: آیا قرآن برای گفت‌و‌گوی دو جنس با یکدیگر قید و شرط و حدّ و مرزی از نظر کمیّت و کیفیّت قائل شده است؟ یا اینکه دختر و پسر بی‌هیچ قید و شرط و با هرشکل و شیوه‌ای می‌توانند با هم ارتباط گفتاری داشته باشند؟ در این زمینه، نیکوست با یکدیگر نگاهی به سورهٔ احزاب بیفکنیم. در این سوره (آیهٔ 32) خطاب به زنان پیامبر(ص) می‌فرماید: «یا نساءَ النّبی لَسْتُنَّ کأحدٍ منَ النِّساءِ إن اتَّقَیْتُنَّ فلا تَخضعن بالقولِ فیطمع الذی فی قلبه مرض وقلن قولاً معروفاً؛ ای زنانِ پیامبر! شما همچون زنان دیگر نیستید، اگر پارسایی بورزید، به گفتار نرمی نکنید تا کسی که مرضی به دل دارد، طمع نیارد و سخنی پسندیده گویید».

گرچه خطابِ آیه به زنان پیامبر(ص) است، امّا تعلیلی که در آخر آیه آمده، همهٔ زنان و مردان را در برمی‌گیرد. جان کلام آنکه، آیهٔ سوره احزاب، ارتباط کلامی بین دو جنس را از دو طرف کنترل می‌کند. از طرفی، دختران هنگام سخن گفتن باید عفت در کلام را رعایت کنند و به گونه‌ای سخن نگویند که همراه عشوه و ناز باشد و دلها را مجذوب خود سازد و از سوی دیگر، به پسران نیز سفارش می‌کند که در مواجهه با جنس مخالف، با دلی پاک (و نه آکنده از تمایلات جنسی) رو‌به‌رو شوند.

پس، آیه از یک سو به دختران می‌گوید: در حین گفت‌و‌گو، بر لحن و صدای خویش کنترل داشته باشند و از سوی دیگر، به پسران سفارش می‌کند که بردلهای خویش نظارت داشته باشند تا با دلی مرض آلود با دختران رو‌به‌رو نگردند.

مثال: درِ خانه را می‌زنند. دختری جوان پشت ‌در می‌رود. حس می‌کند جوانی پشت‌در است. اولین رابطهٔ گفتاری دختر، با گفتن کلمهٔ «کیه» آغاز می‌گردد. حال، وی می‌تواند این کلمه را به گونه و کیفیتی پسندیده و توأم با متانت ادا کند، به طوری که از هرگونه شائبه‌ای به دور باشد (چنان‌که با مادر یا پدر وبرادر خود سخن می‌گوید) و یا با عشوه و ناز و با صدایی کشیده سخنان خویش را ادا کند و دل جوان را به خود مجذوب سازد و بلرزاند.

خلاصهٔ سخن آنکه: ارتباط کلامی بین دو جنس، با دو شرط (کنترل صدا و حالت سخن گفتن از سوی دختران و کنترل دل از سوی پسران) مجاز شمرده شده است. در این باب نکته‌های جالب توجه بسیار است که در گفتارهایی دیگر بدان خواهیم پرداخت. ان شاء اللّه.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

روابط دختر و پسر در قرآن

( خلوت گزینی )

مرتضی دانشمند

منظور از «خلوت گزینی» آن است که زن و مرد نامحرم در جایی باشند که کس دیگری جز آن دو آنجا نباشد و کس دیگری هم نتواند در آن مکان وارد شود.(1)

آیا این نوع ارتباط (خلوت کردن) در جایی از قرآن مورد بحث قرار گرفته است؟ در کدام سوره، کدام آیه و آیا حد و مرز آن و جزئیات آن نیز آمده است؟

باز به قرآن باز گردیم: این بار(و در این دیدار قرآنی) با دختر پاکدامنی روبرو هستیم که در اولین بهارهای نوجوانی گام گذاشته است و در جامعه‌ای که غالب دختران و پسرانش رویکردی به زمزمه‌های عاشقانه و عارفانه ندارند، او خود را تشنهٔ سوز و گداز و راز ونیاز می‌بیند. به دنبال راهی می‌گردد تا با محبوب خویش نجوا کند. احساس می‌کند باید تنها باشد. جایی برود که هیچکس او را نبیند؛ حتی نزدیکانش. از زبان قرآن بشنویم: «واذکُر فِی الکِتابِ مریمَ إذ انتبذت مِن أَهلها مکاناً شرقیاً. فاتخذت مِن دونِهِم حجاباً؛ در این کتاب(قرآن) از مریم یاد کن، آن دم که از خاندان خود کناره گرفت و در ناحیهٔ شرقی(تابشگاه خورشید) استقرار یافت و در مقابل(خود) و آنان پرده‌ای آویخت».

مریم سیزده ساله به راز و نیاز نشست مدتی به ابدیت چشم دوخت و با محبوب خویش نجوا کرد، امّا ناگهان حضور کسی ترنم خوش او را بر هم زد. صدای پایی شنید؛ نرم و سبکبال. به روبرو نگاه کرد. نگاهش به جوانی افتاد، جوانی زیبا. «…فَأَرسَلنا إلیها روحَنا فتمثّل لها بشراً سویاً؛ ما جبرییل را نزد او فرستادیم، (جبرییل) چون آدمی معتدل(راست قامت) بر او ظاهر شد». مریم، دچار دهشت شد. جوان که بود؟ از کجا آمده و چرا به سراپردهٔ او پا گذاشته بود؟ او که همهٔ درها را بسته و پرده را آویخته بود؟! قالت: إنّی أعوذ بالرحمن منکَ إن کنت تقیّاً؛ (مریم) گفت: من از تو ـ‌اگر پرهیزگار باشی‌ـ به خدای رحمان پناه می‌برم(سوره مریم، آیات16 تا‌18). کنایه از اینکه اگر تو مرد مؤمن و پرهیزگاری باشی نباید به خلوت‌سرای من پا بگذاری. به جملهٔ «إن کنتَ تقیاً» دقت کنیم؛ دقّت در این عبارت این نکته ظریف را می‌آموزد که تقوا و پرهیزکاری، بستر و زمینه‌ای است که در آن، هیچگاه میوهٔ خلوت‌گزینی نمی‌روید و اگر رویید از چنین میوه و ثمره‌ای باید به خدای رحمان پناه برد. «قالت إنّی اعوذ بالرحمن؛ گفت: پناه می‌برم به خدای رحمان». شاید رمز تعبیر به «رحمان» (از میان هزاران صفتی که خدا دارد) آن باشد که خلوت‌گزینی زن و مرد نامحرم در یک مکان ـ‌که کس دیگری نتواند در آن مکان راه یابد‌ـ دارای آفات و شروری است که در صورت ابتلا شدن، باید تنها با توسل به رحمانیت خدا آنها را جبران کرد.

همین نکته در سورهٔ یوسف با زبانی دیگر و از زبان یوسف بازگو شده است. هنگامی که یوسف از دام‌های متعددی که زلیخا بر سر راه عفاف و تقوای او گسترده بود، رهایی یافت باز هم خود را تبرئه شده نمی‌دانست و شیطان نفس را همواره در کمین می‌دید. مگر آنکه خدایش به او رحم کند. «وَ ما أُبرّئ نَفسی إنَّ النّفس لَأَمّارة بالسّوء إلّا ما رَحِمَ رَبّی؛ (یوسف گفت:) من خود را تبرئه نمی‌کنم که نفس انسانی پیوسته به بدیها فرمان می‌دهد، مگر آن که پروردگارم رحم کند».(سوره یوسف، آیه52) در اینجا نیز یوسف برای رها شدن از دام خلوتی که زلیخا برایش گسترده است از رحمانیت خدا مدد می‌گیرد.

یکی از مفسران در توضیح آیات سوره مریم می‌گوید: این(دختر) همان بانوی پاکی است که وقتی مردی ناگهان پا در خلوت‌سرای او می‌گذارد، بر خود می‌لرزد و به وحشت می‌افتد و به خدا پناه می‌برد.(2) در سایهٔ این آموزش‌های آسمانی، تکلیف بسیاری از انواع ارتباطات در زندگی روزمره دختران و پسران و زنان و مردان روشن می‌گردد. مثلاً آیا یک پزشک می‌تواند با بیمار خود از جنس مخالف خلوت کند؟ آیا مدیر یک شرکت می‌تواند با منشی خود ساعت‌های طولانی پشت درهای بسته به تنهایی به تبادل و مشاوره بپردازد؟ آیا ریاست دانشکده و یا استاد دانشگاه حق دارد با دانشجوی خود از جنس مخالف خلوت کند؟ البته صورت مسأله در همهٔ این موارد آنجایی است که این خلوت کردن و سخن گفتن؛ پیرامون مسایل علمی، تخصصی و کاری باشد وگرنه علاوه بر حرمت خلوت گزینی، قلمروهای دیگر حرام را نیز در بر می‌گیرد. آیا دختر و پسر نامحرم می‌توانند بطور هم‌زمان در یک آسانسور سوار شده از طبقه‌ای به طبقهٔ دیگر همراه و هم‌نفس باشند؟!

پاسخ همهٔ این پرسش‌ها را از همان دو شرطی که در تعریف خلوت‌گزینی آمد می‌توان دریافت کرد. توضیح آنکه در همهٔ این موارد اگر شرایط به گونه‌ای باشد که کسی جز آن دو در آن مکان نباشد و امکان ورود شخص دیگری عملاً ممکن نباشد، ماندن آنها در آن مکان، مقبول و مرضیّ نظر شارع نخواهد بود.

اینها درس‌هایی است که در این دیدار، از بارش آیات الهی در سورهٔ مریم فرا‌می‌گیریم.

دوست دارم در اینجا سؤالی را مطرح کنم و به همهٔ جوانانی که با ذهنی باز و فکری ژرف به قرآن روی می‌آورند ـ‌و داروهای دردهای فردی و اجتماعی خویش را از کوثر قرآن می‌جویند(3)‌ـ تقدیم کنم: آیا دختران و پسران معاصر حضرت مریم(س) ماهیتی غیر از جوانان معاصر ما داشته‌اند؟ آیا الگویی که قرآن از این بانوی پاک ـ‌در سورهٔ‌مریم‌ـ فراروی ما می‌گذارد، با پیشرفت زمان و تحول تاریخ کهنه می‌شود؟ آیا پیشرفت‌های شگفت‌انگیز دوران صنعتی و فراصنعتی و عصر ارتباطات و دهکدهٔ جهانی توانسته است ماهیت دختران و پسران و نهاد و فطرت و غریزهٔ زنان و مردان را بگونه‌ای متحول کند که دیگر تحت جاذبهٔ هیچ غریزه‌ای قرار نگیرند و مسألهٔ ارتباط دختر و پسر خود به خود حل شده باشد؟

این گفتار را با پندی از شیطان به پایان می‌بریم که هیچگاه دست از اغواگری و فریبکاری مردان راه برنمی‌دارد، چه رسد به ما که هنوز در آغاز راهیم. قال ابلیس لموسی(ع): لاتخل بامرأة لاتحلّ لک فانّه لایخلو رَجُل بامرأةٍ لاتحلّ له الّا کنتُ صاحبه دون اصحابی؛ ابلیس به موسی(ع) گفت: هیچگاه با زنی که محرم تو نیست خلوت مکن، زیرا هیچ مردی با زن نامحرم خلوت نمی‌کند مگر آن که من (خودم که ابلیس هستم و نه دوستان دیگرم) دوست و مصاحب آن دو خواهم بود.(4)

ـــــــــ

1. احکام روابط زن و مرد، سیدمسعود معصومی، ص117.

2. فی ظلال القرآن، ج 5، ص 430.

3. قال علی(ع): یستثیرون به دواءَ دائهم. داروی دردهایشان را از قرآن می‌خواهند. نهج‌البلاغه، خطبهٔ متقین.

4. سفینة‌البحار، مادهٔ «خلو».

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

روابط دختر و پسر در قرآن

( فضاهای پاک و ناپاک )

مرتضی دانشمند

‌این موضوع، از دو منظرِ‌علمی و دینی قابل بحث و بررسی است. پیش از ورود در اصل سخن،یا‌دآوری‌این نکته ضروری است که از منظر قرآنی، فضاها به دو نوع قابل تقسیم است:‌فضاهای پاک و فضاهای ناپاک ـ البته تقسیمِ‌فضا و مکان به پاک و ناپاک به اعتبار افراد، اشخا ص، اغراض، نیت‌ها و مقاصدی است که در آن فضاها جریان دارد و گرنه مکان و فضا ازنظر پاکی و ناپاکی خودبه خود هیچ حکمی را برنمی‌تابد. به تعبیر گذشتگان شرافت و قداست مکانها بسته به وجود‌مکین و صاحب مکان است (شرفُ‌المکان بالمکین)ـ پس منظور از پاکی و ناپاکی فضا و مکان به اعتبار مسایلی است که در آن رُخ می‌نماید. به این اعتبار، می‌توانیم بگوییم: فضای پاک یا فضای آلوده.

قرآن از فضاها و مکان‌هایی یاد می‌کند که قابل تقدیس و طهارتند:‌«فیه رِجالٔ یُحبّونَ‌ أَنْ‌یتطهروا واللّه یحبّ‌الـمطهرین؛ در آنجا (مسجدی که از اولّ بر پایه تقوی بنا شده) مردانی هستند که دوست دارند پاکیزه باشند و خدا پاکیزگان را دوست دارد».(سوره توبه، آیه 110). و از خانواده‌ای نام می‌برد که از هر گونه پلیدی دورند:«‌اِنَّما یُریدُ اللّهُ‌لِیُذْهَبَ عَنْکُم الرِّجْس اَهْل الْبیت وَیُطَهِّرَکُم تَطهیراً؛ خداوند می‌خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و چنانکه باید و شاید شما را پاک سازد».(سوره احزاب، آیه 22)

و از گروهی انسانهای پاک، در قلبِ‌جامعه‌ای فاسد، نام می‌برد که تباهی و فساد اطراف خویش را بر نمی‌تابند، در نتیجه جامعه به طرد و تبعید آنان اقدام می‌کند:‌«وَما کانَ جَواب قَومه‌إلاّ‌أنْ قالُوا أخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیَتِکُم‌اِنّهم اُناس یتطهرون؛ پاسخ قومش (قوم لوط) جز این نبود‌که‌گفتند:‌اینان را از بلادتان برانید،اینان مردمی‌هستند که خود را پاک می‌شمارند». (سوره‌اعراف، آیه 81)

و در سورهٔ‌نور از کسانی یاد می‌کند که علاقه‌مند و مایل به شیوع فحشا‌و فساد در قلبِ‌جامعهٔ‌پاکِ‌اسلامی هستند:«‌إنَّ‌الَّذینَ یُحِبُّونَ‌انْ‌تَشیعَ الفاحشَة فِی الَّذینَ آمنوا لَهم عَذابٔ الیمٔ‌فِی الدّنیا وَالآخرة وَاللّه یَعْلَمُ وانتم لاتعلَمون؛‌برای آنان که مایلند فحشا‌در میانِ‌مؤمنان شیوع یابد در دنیا و آخرت عذابِ‌دردناکی است وخداوند می‌داند و شما نمی‌دانید ».(سوره نور، آیه 19)

مفسران در توضیحِ ـ‌أن تشیع الفاحشة‌ـ چنین آورده‌اند:‌کسانی که دوست دارند زنا و زشتیها در میان مؤمنان شیوع یابد و آشکار شود.(1) جالب اینجاست که در دو آیه پس از این به تبیین برنامه‌ریزیهای شیطانی می‌پردازد که چیزی جز فرمان دادن به فحشا، پلیدیها، پلشتیها و آلودگیها نیست و جامعهٔ‌اسلامی را از پیمودن و قدم زدن در راههایی که به دام شیطان منتهی می‌شود هشدار می‌دهد:‌«یا اَیُّها الَّذینَ آمَنُوا لاتَتَّبعُوا خُطُواتِ الشَّیْطان وَمَنْ یتّبع خُطُواتِ الشَّیْطان فَاِنَّهُ یَأْمُرُ بِاْلفَحْشاء‌وَاْلمُنْکر؛‌ای مؤمنان از گامهای شیطان پیروی نکنید که شیطان (پیروانش) را به کارهای زشت و ناپسند وامی‌دارد».(سوره نور، آیه 21)

مجمع البیان در توضیح واژهٔ‌خطوات و گامهای شیطانی می‌گوید: یعنی از جای پاها (آثار) و راههایی که به خشنودی‌های شیطان منجر می‌شود (پیروی نکنید) و به وسوسه‌های شیطانی نیز معنا شده است.(2)

http://www.orvah.com
===============================================
===================================================
=========================================================

روابط دختر و پسر از نظر اسلام

در این مقاله سعی داریم موضوع عنوان را بررسی کنیم و نوشته هایی را راجع به حجاب زنان برای شما بیان کنیم.
روابط دختر و پسر
على‏رغم این‏که افراد ناآشنا به مبانى دینى، اسلام را بدان متهم مى‏کنند که مخالف حضور دختران در اجتماع است، احادیث صریحى داریم که طالب علم و دانش و فراگیرنده آن، چه دختر و چه پسر، محبوب خدایند و براى کسب دانش و کارهاى مفید اجتماعى، دختران و پسران مى‏توانند با حفظ پوشش و عفاف، به‏راحتى در جامعه ظاهر شوند و به انجام وظیفه بپردازند.

حضور دختر و پسر در اجتماع، با اختلاط دختر و پسر، یکى نیست. روابط اجتماعى به سبکى که دنیاى غربْ آن را پذیرفته است و رواج مى‏دهد، اختلاط دختر و پسر است و پیامدهاى زیانبار آن را نیز مى‏بیند و به روى خود نمى‏آورد.

اسلام با اختلاط دختر و پسر مخالف است، نه با شرکت دختر و پسر در مجامع عمومى و علمى با حفظ حریم. آنچه در جامعه اسلامى مذموم است، روابط ناصحیح دختر و پسر در جامعه است، نه حضور فعّال آنها در اجتماع.

از زمان رسول اکرم(ص)، در جامعه مسلمین، غالباً سنّت جارى بر این بوده که حضور دختران و پسران و زنان و مردان در جامعه، با صیانت از قلمروهاى شخصى و توأم با پاک‏دامنى و بزرگ‏مَنشى باشد. دختران و پسران و زنان و مردان، هیچ‏گاه از مجالس و محافل عمومى و مساجد، منع نمى‏شده‏اند ؛ ولى همیشه حفظ «حریم» و «حرمت» و «کرامت» و «عفاف»، به عنوان یک اصل در جامعه حکومت کرده و رعایت شده است. رفت و آمد دختران و پسران در مجامع و محافل عمومى و مساجد و حتى کوچه و خیابان و بازار و... به طور مختلط و دوش به دوش نبوده است. روشى که همچنان فرهنگ غالب بر جوامع اسلامى است و به وضوح، با فرهنگ غربى متفاوت است.



آزادى دختر و پسر

اسلام به اهمیت و ارزش فوق‏العاده پاکى و سلامت شخصیّت دختر و پسر و لزوم رعایت حقوق فرد و جامعه در ارتباطها ، نگاه‏ها، شنیدن‏ها و مکالمات مستمر تأکید دارد و به هیچ عنوان راضى نمى‏شود که حریم قُدسى دختر، خدشه بردارد یا پسر از دایره عفت و پاکى خارج شود. امّا دنیاى امروز، تحت تأثیر فرهنگ غربى، به نام آزادى (و صریح‏تر بگویم: «آزادى روابط»)، روح پاک جوانان دختر و پسر را سرگردان و گرفتار هیجانات بیهوده مى‏کند. آزادى مورد نظر هم به جاى این‏که به شکفتن استعدادها و خلاقیت‏ها کمک کند، موجب هدر رفتن نیروها و استعدادهاى شاداب جوانى شده و جوانان را از دایره زندگى و اندیشه متعادل، خارج ساخته است.

دخترى که از آغوش خانواده بیرون مى‏آید، به کجا روى بیاورد که به دام سودجویانى که عواطف پاک و دل ساده و آرزوهاى انسانى او را به بازى مى‏گیرند، نیفتد و سرنوشت و شخصیّت و سلامتى‏اش به خطر نیفتد؟

برخى از سنّت‏ها و آداب اجتماعى ما که جوانان را از اجتماعى‏شدن، ارتقاى شخصیت علمى - فرهنگى و انتخاب گروه همسالان همفکر و همسر مناسب بازداشته‏اند، نه دینى و نه منطقى‏اند ؛ امّا در عین حال، کنار گذاشتن تمامى سنّت‏ها و پذیرش بى‏قید و شرط فرهنگ حاکم بر جهان پیشرفته نیز رفتار عاقلانه‏اى به نظر نمى‏رسد.

فرهنگ غربى، خواسته یا ناخواسته، به نام آزادى و در راه رسیدن به آن، فضاى جامعه را ناامن و کانون خانواده را متزلزل نموده است. در چنین فضایى، هیجانات کاذب و عطش کامجویى‏ها، فرصت اندیشیدن و خلوت معنوى و لذّت رفتارهاى اخلاقى و خویشتندارى‏هاى عفیفانه را از انسان گرفته است.

در جهان به اصطلاح «آزاد»، علاقه واقعى جوانان به علم و دانش، هر روز، کم‏تر مى‏شود و جوانان به کار و حرفه، رغبت نشان نمى‏دهند و از رعایت قوانین و مقررات اجتماعى و انسانى فرارى شده‏اند.

در این جوامع، بر اثر بى‏بندوبارى‏ها و تلاش‏هاى دائمى شهروندان براى رسیدن به منافع و رفاه بیشتر و نادیده انگاشتن حریم‏هاى انسانى و پیام‏هاى انبیا، هر روز، جنایات تازه‏اى در شرف تکوین است، که عشق‏هاى دروغین خیابانى و دوستى‏ها و ارتباطهاى کوچه وبازارى، تنها نقطه‏هاى آغاز شمرده مى‏شوند.

در جوامع غربى و مقلّد غرب، نسل جوان، هدف بیشترین تبلیغات رسانه‏اى براى مصرف بیشتر محصولات تجارى‏اند (لباس‏هاى مُدِ روز وماه و سال، لوازم آرایش و خودآرایى، خوردنى‏هاى جدید، نوشیدنى‏هاى تازه، فیلم‏ها و آوازهاى سبُک یا غیر اخلاقى، موادّ انرژى‏زا و توهّم‏زا و...) بدون آن‏که فرصت انتخاب داشته باشند و یا بتوانند آگاهانه از حلقه و گردونه‏اى که درونش قرارگرفته‏اند، خارج شوند.

در جامعه‏اى که به هیچ اصل اخلاقى یا آرمان غیر مادّى پایبند نیست، همگان قربانى‏اند، مگر آن‏که به شکارچى تبدیل شوند. بدین ترتیب، روشن است که روابط آزاد، لازمه اقتصاد آزاد است. براى این‏که همیشه در جهان، حرف اوّل را در تولید بزنند، باید جهانیان را به مصرف کنندگان دائمى محصولات ارزشمند یا بى‏ارزش خود تبدیل کنند و شکسته شدن حریم‏ها (حریم خانه، حریم خانواده، حریم شخصى، حریم سنّت‏هاى اخلاقى و ملّى و...)، گام نخست در ترویج محصولات و تربیت نسل تخدیر شده و مصرف کننده است. نسلى که در گام بعدى، چه نظامى باشد و چه نباشد، به عنوان سرباز غرب و فرهنگ غربى، در برابر تمام آنها که استقلال و عزت خود را پاس مى‏دارند، خواهد جنگید!

اکنون بنگرید که در جوامع غربى و کشورهاى تحت نفوذ آنان، الگوهاى دخترها و پسرها، چه کسانى هستند؟ آیا افراد عالم و دانشمند و متفکّر و هنرمند واقعى‏اند یا هنرپیشه‏هاى جلف و فاقد ابتکار و بى‏اندیشه‏اى که تنها ظاهرى جذّاب دارند؟ آیا این روند، سقوط اخلاقى و دلیل انحطاط و موجبِ سرگردانى و بدبختى نسل جوان دختر و پسر یک جامعه نیست؟ آیا متفکّران و مربّیان بزرگ غرب در دهه‏ها و سَده‏هاى گذشته، با آن همه مبارزات پیگیر و تحمّل آن‏همه رنج، چنین فضاى فرهنگ‏سوز و مادّیت‏زده‏اى را آرزو کرده بودند؟ و آیا شایسته است که ما به جاى تصحیح و ارتقاى فرهنگ خویش، خود را به چنین فضاى وهْم‏آلودى بسپریم؟



حریم

جامعه دینى، در روابط اجتماعى خود، توجهى ویژه به حصار عفاف و حریم شخصى دختر و پسر دارد. روش اسلام، این است که انسان، معتدل و متعادل زندگى کند و از هر افراط یا تفریطى به دور باشد. خداوند نیز مسلمانان را «امت متعادل» مى‏نامد (1). و افراد اجتماع را به روش صحیح زندگى فرامى‏خواند و در مقرّرات خود، همه جنبه‏هاى نیاز دختر و پسر را در نظر مى‏گیرد. از جمله، دختران را تا حدودى که منجر به زیان‏دیدن و انحراف آنها نشود، از شرکت در اجتماع، نهى نمى‏کند.

رسول خدا(ص) به برخى از زنان اجازه مى‏دادند که حتى در جنگ‏ها براى امداد و کمک به مجروحان و سربازان، شرکت کنند و در تاریخ اسلام، نمونه‏هاى بسیارى براى مشارکت زنان و دختران در فعالیت‏هاى اجتماعى ذکر شده است. روشن است که رعایت حریم‏ها از سوى زنان و مردان، تضمین لازم براى دوام چنین مشارکتى است و حضور زنان و دختران در فضاهاى عمومى یک جامعه، مشروط به صلاحیت اخلاقى و متانت مردان و پسران آن جامعه است.



روابط آزاد

اسلام به خطراتِ ناشى از روابط به اصطلاح «آزاد» دختر و پسر کاملاً آگاه است و نهایت مراقبت را در روابط و برخوردهاى دختران و پسران دارد، تا حدى که منجر به انحراف و فساد نشود و طرفدار مشارکت دختران و پسران در جامعه به شکل معقول و با حفظ حریم است.

اسلام، در عین این‏که اجازه شرکت در محافل، مدارس، دانشگاه‏ها، مساجد و... را به جوانان دختر و پسر مى‏دهد، دستور مى‏دهد که به صورت مختلط نباشد و محلّ نشست و برخاست‏ها از یکدیگر جدا باشد.

پیامبر اکرم (ص) در زمان زندگى خویش دستور دادند که درِ ورودى زنان به مسجد از درِ ورودى مردان، جدا باشد. و نیز نقل شده است که پیامبر اکرم (ص) آن زمان که مسجدشان یک در داشت، فرمودند که شب هنگام که نماز تمام مى‏شود، نخست خانم‏ها از مسجد خارج شوند و بعد، مردها. پس مى‏بینیم که در روزگار پیامبر(ص) نیز زنان در کنار مردان، در صحنه‏هاى اجتماعى از جمله مساجد، و حتّى ساعتى از شب گذشته، حضور دارند ؛ امّا عمداً از زمینه‏هاى پیدایش کشش‏هاى جنسى، تا نهایت ممکن، کاسته مى‏شود.

راهنمایى‏هایى که در احادیث و آیات براى حریم گرفتن دختر از پسر و زن از مرد در ارتباطات و روابط اجتماعى بیان شده است، بیانگر این حقیقت است که از نظر روانى - تربیتى، رها کردن دختر و پسر در فضاى جذّابیت و کشش متقابل در مناسبات و روابط، سخت زیانبار است و بلکه پُل یا گردنه‏اى است که پهلوان‏ها نیز در آن مى‏لغزند. با این مبنا، دعوت به روابط آزادتر و کسب تجربه از خلال آنها، خدمتى به جوانان محسوب نمى‏شود ؛ بلکه آنها را از رسیدن به آرامش و ثبات از طریق تشکیل خانواده و وفادارى به آن، دورتر مى‏سازد.

آنچه که اسلام به صورت یک توصیه اخلاقى در مورد جامعه مدنى ابراز مى‏دارد، این است که اجتماع مدنى، تا حدّ ممکن، غیر مختلط باشد. در مدینة النبى شرایطى فراهم گردید که روح آدم‏ها بال و پر گرفت و جوانان در جوّى سرشار از آگاهى و مسئولیّت، با داشتن فرصت انتخاب و حقّ ارضاى طبیعى و کنترل غرایز، رشد کردند و خویشتندارى و عفاف، زمینه‏ساز ظهور چهره‏هاى فکرى و معنوى برجسته‏اى در میان آنان گردید.

در شرایط مساعد فکرى - معنوى که حریم دختر و پسر رعایت شود و جوان، مجال اندیشیدن و انگیزه و امکان به کمال رسیدن داشته باشد، گل‏هاى زیبایى همچون یوسف(ع) و مریم(ع) مى‏رویند؛ امّا در جوامع به اصطلاح «آزاد»، به خاطر همه‏جایى شدن کشش‏ها و انگیزش‏هاى جنسى و خروج روابط جنسى از حریم خانواده (یعنى نظام اخلاقى ارضاى این غریزه)، ما کم‏تر شاهد ظهور چهره‏هاى خویشتندار و پاکدامن هستیم.

چه لزومى دارد که در جامعه و محافل آموزشى و دانشگاهى و اجتماعات عمومى و در جریان فعالیت‏ها و تلاش‏هاى فردى و اجتماعى، دختران و پسران، به اصطلاح: «دوش به دوش» (یعنى عملاً با تداخل حریم‏هاى شخصى)، فعالیت‏هاى خود را انجام دهند؟ آیا اگر همین تلاش‏ها با حفظ حدّ اقلّى از فاصله انجام پذیرد، نقصى در کار و اُفتى در فعالیت‏ها حاصل مى‏شود؟

این یک واقعیّت است که در جریان فعالیت‏هاى اجتماعى، تداخل قلمروهاى شخصى دو جنس، آنها را از کار و تولید و فعالیت، باز مى‏دارد. و این، در مورد جوانان، بیشتر صادق است ؛ چرا که در میان آنها به خاطر قوى‏تر بودن غریزه و سرعت هیجان، خیلى زود، پاى جنسیّت به عرصه کار و تولید و تلاش فکرى، باز مى‏شود ؛ چیزى که در جمع زنان و مردان داراى خانواده و پایبند به آن، کم‏تر و دیرتر اتّفاق مى‏افتد.

نگاهى گذرا به پژوهش‏هاى روان‏شناسى - تربیتى و بولتن‏هاى «روان‏شناسى کار» و آنچه هم اکنون در کارخانجات و مدارس و متروهاى اروپا و ژاپن و... در حال فراگیر شدن است (یعنى فاصله‏گذارى مناسب میان دو جنس، بر اساس خواست خود آنها و حتّى به مقدار پیشنهادى خودشان)، تأییدى بر مدّعاى ماست.



معیارهاى اخلاقى براى معاشرت

الف) در نگاه

رسول اکرم (ص) به حضرت على(ع) فرمود: «اى على! نگاه اوّل، براى توست چرا که ابزار شناخت است؛ امّا نگاه دوم به زیان توست». (2) حقیقتْ این است که در مناسبات و روابط اجتماعىِ دختر و پسر، پیشنهاد دین و اصل اخلاقى، ترک نگاه‏هاى شهوانى دختر و پسر به یکدیگر و پرهیز از لذّتجویى‏هاى بى‏ضابطه و بازى‏کردن با عواطف یکدیگر است.

جوانى که چشمش به جنس مخالف مى‏افتد و احیاناً از وى خوشش مى‏آید، مى‏خواهد که براى بار دوم نیز به وى نگاه کند و لذّت ببرد. نوبت اوّل، چون نگاه و تلذُّذ غیر عمدى است، مانعى ندارد ؛ ولى نوبت دوم، چون به قصد لذّت بردن از دیگرى و بهره‏جویى از سرمایه دیگرى است ، جایز نیست.

امام صادق(ع) فرمود: «نگاه کردن به نامحرم، تیرى زهرآگین است که از ناحیه شیطان پرتاب مى‏شود».(3) و «چه بسیارند نگاه‏هاى کوتاه و لذّت‏هاى زودگذرى که بعدها حسرت‏ها و تأسّف‏هاى طولانى درپى خواهند داشت!». (4) با همه این مرزبندى‏ها و سفارش‏هاى خیرخواهانه، در اسلام، نگاه کردن دختر و پسر به یکدیگر و گفتگوى آنها، چنانچه به قصد خواستگارى و ازدواج (یعنى رفتن به سمت تشکیل کانون خانواده و رسیدن به ثبات و آرامش) باشد، مانعى ندارد.

ب) در پوشش

پوششى که اسلام براى دخترها مقرّر کرده است، بدین منظور نیست که جلوى فعالیت‏هاى اجتماعى آنان را بگیرد و از خانه بیرون نروند. پوشش دخترها در اسلام، این است که دختر در معاشرت خود با پسران، بدن خود را (بجز صورت و دست‏ها) بپوشاند و به جلوه‏گرى و خودنمایى نپردازد.

حقیقت، این است که در مسئله پوشش که در روابط دختران و پسران در جامعه به عنوان یک عامل مؤثّر مطرح است، یک پرسش جدّى پیش روى ماست: آیا براى خودِ دختر، بهتر است که پوشیده (به معناى واقعى آن) در اجتماعْ ظاهر شود، یا نیمه عریان؟ آیا با توجه به احساسات و کششى که دختر و پسر به یکدیگر دارند و با آسیب‏پذیرى جدّى عاطفى و محدود بودن قدرت طبیعى دخترها در دفاع از خویش و حریم خویش، باید هر پسرى حق داشته باشد که از هر دخترى در هر محفلى حدّاکثر تمتّعات را (بجز یک مورد خاص) ببرد یا نه؟ چرا مردان باید آزاد باشند تا همچون کالا به زن بنگرند؟ آیا همین نگرش نیست که نظام خانواده را در غرب، متزلزل کرده است؟ راه حل چیست؟

اسلام با وضع نمودن نوعى مقرّرات براى پوشش، حفظ سلامت جسم و جان فرد و روح جامعه را تضمین کرده است. به این ترتیب، حجاب زن، حقیقتاً مصونیت‏بخش و پاسدار حریم اوست. مگر نه این‏که: «هر آنچه دیده بیند، دل کند یاد»؟

در آیین اسلام، پسران فقط در موقعى که تشکیل خانواده دادند و آگاهانه انتخاب کردند و مسئولیت پذیرفتند، در کانون گرم و صمیمى خانواده است که مى‏توانند با دختر(به عنوان همسر قانونى خود)، پیوند کامیابى برقرار کنند. قبل از آن، نباید فکر و ذهن هیچ دختر یا پسر جوانى به این موضوع، مشغول باشد و مانع فکر و تحصیل و کارهاى زندگى او و دیگران شود.

در جامعه اسلامى، هر نوع کامجویى بدون قبول مسئولیت یا کامیابى هیجانى و بدون تعقّل و تفکّر و انتخاب، اساساً ناپسند شمرده مى‏شود ؛ اصلى که اتفاقاً به تازگى در روان‏شناسى جدید غرب نیز به صورت جدّى مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است.

پس مى‏توان گفت که اسلام، نه‏تنها به دختران و پسران جوان به چشم موجوداتى خطرناک که باید محدود شوند، نمى‏نگرد، بلکه حتّى غریزه جنسى را نیز در راه تشکیل خانواده و استمرار نسل و آرامش و شادابى (یعنى بهداشت روانى فرد و جامعه) به کار مى‏گیرد.

جوان، سرشار از استعدادهاست و غرایز مختلف او (حقیقت‏جویى، علم‏خواهى، زیبایى‏طلبى، آفرینشگرى، و...) همگى نیرومندند. کدام انسان خردمندى مى‏پذیرد که تمامى این غرایز، در پاى غریزه جنسى قربانى شوند؟ اگر بپذیریم که آزادى روابط دختر و پسر، بهداشت روانى آنها و کل جامعه را به خطر مى‏اندازد و انضباط اخلاقى آنها و کل جامعه را مختل مى‏سازد، ناگزیر باید به سطحى از محدودسازى روابط، تن در دهیم ؛ محدودیت‏هایى که براى افراد سالم جامعه، یک انتخاب عاقلانه‏اند و براى بیماران هوس، یک اجبار، تا نتوانند آزادانه از دیگران بهره‏کشى کنند و روح و جسم دیگران را بیازارند.

اوّلین فایده‏هاى این روش، امنیت فضاى خانواده و اجتماع، ارتقاى موقعیّت زنان و دختران، شکوفایى استعدادهاى مختلف جوانان، و... اند که مهم‏ترین نشانه‏هاى «بهداشت روانى» یک جامعه محسوب مى‏شوند که زمینه لازم براى تولیدات فکرى و صنعتى و توسعه ابعاد مادّى و معنوى جامعه است.

ج) در اندیشه و قلب

نبودن حریم بین دختر و پسر، و آزادى در معاشرت‏ها، هیجانات و التهاب‏هاى جنسى را افزایش مى‏دهد و با خارج کردن میل جنسى از تعادل و مسیر طبیعى‏اش، آن را به صورت یک عطش روحى و یک خواست سیرى‏ناپذیر و اشباع نشدنى در شکل و تنوع فراوان درمى‏آورد.

غریزه جنسى، غریزه‏اى نیرومند، عمیق و پردامنه است که هرچه انسان به آن میدان بیشترى بدهد، آتش آن، شعله‏ورتر مى‏گردد و نه خاموش‏تر. مثل افراد آزمندى که هرچه پول بیشترى به دست بیاورند،

حریص‏تر مى‏شوند.

تاریخ از آزمندى‏هاى جنسى، بسیار یاد مى‏کند. پادشاهان، از نظر حسّ تصرّف و تملّک زیبارویان، در هیچ نقطه‏اى متوقف یا سیراب نشده‏اند. صاحبان حرمسراها، هر روز در پى شکارکردن شکار دیگرى براى خود بوده‏اند.

اسلام به قدرت شگرف این غریزه، توجه کامل کرده و هشدارهاى زیادى درباره خطرناک بودن نگاه جنسى بى‏ضابطه و خلوت کردن پسر و دختر با هم و معاشرت‏هاى کنترل نشده آنان مى‏دهد و از طرفى تدابیرى براى تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و براى هر یک از دو جنس، تکلیف‏ها و مقرراتى معین نموده است.

به عنوان نمونه، قرآن کریم مى‏فرماید: «به مردان بگو چشم‏ها از نگاه ناروا بپوشند و اندام خود را پوشیده دارند و به زنان نیز بگو تا چشم‏ها از نگاه ناروا باز دارند و اندام خود را بپوشند».(نور، آیه 31)

آیین ما از ما مى‏خواهد که اندیشه‏مان را هوس‏آلود نکنیم، خیال گناه را در ذهن خود نپروریم، به نامحرمانْ خیره نشویم و دزدانه نگاه نکنیم، به قصد لذّت‏هاى جنسى به نامحرمى ننگریم و با چنین قصدى به معاشرت‏هاى اجتماعى قدم نگذاریم.

د) در گفتار

شنیدن صداى دختر براى پسر، در صورتى که قصد لذّت‏بردن و خوش‏آمدن در کار نباشد، اشکالى ندارد. در عین حال، بر اساس همان اصلِ «روابط حدّاقل» که گفتیم، مادام که ضرورتى در کار نباشد، ترک آن، عاقلانه‏تر است.

براى دختر، شایسته نیست که در سخن گفتن با پسرى، صداى خود را نازک کند و به نحوى با عشوه و اطوار، سخن بگوید. خداى متعال در قرآن، به زنان مى‏فرماید: «در حرف زدن، صدا را نازک و مهیّج نکنید که موجب طمع بیماردلان گردد»(5) و امام على(ع) مى‏فرمود: «به دختران جوان، سلام نمى‏کنم که مبادا پاسخ آنها دلم را به لغزش افکند». (6)

ه) در رفتار

احتیاطها و توصیه‏هاى دین مبین اسلام، مبنى بر دور نگه‏داشتن و فاصله داشتن دختران و پسران نامحرم از یکدیگر، صرفاً به خاطر حفظ سلامت روحى اجتماع و پاکى خانواده و عزت و شرف و تعالى آحاد شهروندان است تا حتى براى لحظه‏اى، فکر آلوده به ذهن پسر و دختر عفیف، راه نیابد و افکار آنها مشغول به مسائلى که وقت آن نرسیده است، نشود.

روح جوان، فوق‏العاده تحریک‏پذیر است. اشتباه است که گمان کنیم تحریک‏پذیرى روح انسان، محدود به حدّ خاصى است و پس از آن، آرام مى‏گیرد. همان قدر که انسان از رسیدن به جاه و مقام و ثروتْ سیر نمى‏شود، در میل جنسى(سِکس) نیز چنین است.

در محیطهاى آزاد و باز، هیچ پسرى از تصاحب زیبارویان و هیچ دخترى از متوجّه کردن پسران به خود و تصاحب قلب آنان سیر نمى‏شود. از طرفى، هوس، در هیچ نقطه‏اى توقف نمى‏کند و تقاضاى نامحدود انسان، خواه ناخواه، انجام ناشدنى است و امکان برآوردن همه خواسته‏ها هیچ‏گاه براى بشر، میسّر نیست.

دست نیافتن به آرزوها و هوس‏ها، در جاى خود، منجر به اختلالات روحى و بیمارى‏هاى روانى مى‏گردد. به محیطهایى که بى‏بند و بارى در آنها زیاد است، بنگرید. خواهید دید که در آن محیطها، آمار بیمارى‏هاى روانى و مشکلات روحى، بالاست. شاید مهم‏ترین علت، همین آزادى جنسى و تحریکات فراوان روانى است که به وسیله عکس‏ها، مجلّات، فیلم‏ها و سى‏دى‏ها و محافل مختلِط تفریحى و حتّى در کوچه و خیابان و تبلیغات کالاها و مُدها و... دامن زده مى‏شود و غالباً بى‏پاسخ مى‏مانَد ؛ چرا که تخلیه جسم و روان از این هیجانات فزاینده، عملاً ممکن نیست و بدین ترتیب، پیرى زودرس و روان‏پریشى و اختلالات روحى دیگر، پیامدهاى طبیعى آن فضا هستند.



چرا دخترها بیشتر باید خود را بپوشانند؟

یافته‏هاى روان‏شناسى نشان مى‏دهند که توسّل به خودنمایى و خودآرایى، بیشتر در بین دخترانْ رواج دارد. همچنین تجربه بشرى نشان مى‏دهد که در تصاحب قلب‏ها، پسر، شکار است و دختر، شکارچى! همچنان که در تصاحب جسم و وجود مادّى، دختر، شکار است و پسر، شکارچى! میل دختر به خودآرایى، از این حسّ شکارچى‏گرى او ناشى مى‏شود که خداوند براى هدف متعالى «پیوند همسرى» در طبیعت و سرشت او نهاده است.

کم‏تر اتفاق افتاده است که پسران، لباس‏هاى بدن‏نما و آرایش‏هاى تحریک کننده به کار ببرند. بعضى از دختران، بیشتر به حکم طبیعت خاص خود، مى‏خواهند دلبرى کنند و پسر را دلباخته خود سازند. این یژگى، البته فرصت تفکّر و انتخاب عاقلانه را از طرفین مى‏گیرد.

بنابراین، مى‏توان گفت که انحراف برهنگى، از انحراف‏هاى مخصوص دختران یا غالب در آنهاست و لذا دستور پوشش هم براى آنان و به اقتضاى طبیعت لطیف آنان، سختگیرانه‏تر است.

کسانى گفته‏اند که اگر پسران و دخترانْ آزاد باشند، اشباع مى‏شوند و عطش آنها کم‏تر مى‏شود ؛ امّا تجربه جوامع گوناگون، نشان داده است که این چنین نیست. مگر چشم‏چرانى‏ها و روابط غیر قانونى و خشونت علیه زنان و ناامنى فضاهاى اجتماعى براى دختران و... در جوامع آزاد غربى، کم‏تر شده است؟ جسم سالم و روح زیبا و شخصیّت مطلوب اجتماعى، گوهرها و سرمایه‏هاى دختران و پسران جوان‏اند. کدام انسان خردمندى بهترین سرمایه‏هاى خویش را در معرض استفاده هر کس و ناکس قرار مى‏دهد؟

علّتِ بیشتر بودن پوشش قانونى دختران در جامعه و فرهنگ ما، منع کامجویى جنسى از آنان است که قطعاً به دوام بیشتر کانون خانواده و صمیمیت و محبت و دلبستگى بیشتر آنها در زندگى مشترک آینده‏شان خواهد انجامید.

دختر و پسرى که قبل از ازدواج، عفیفانه‏تر زیسته‏اند و ازدواجشان نخستین تجربه آنها در هرگونه رابطه جنسى است، خوش‏بخت‏تر زندگى مى‏کنند. پس در واقع، دختران، با رعایت حدود پوشش، به سلامت زندگى آینده و سالم‏تر ماندن همسر آینده خود، کمک کرده‏اند و البته چنین خویشتندارى و عفافى از سوى پسران نیز تضمین خوبى براى زندگى آینده خود آنهاست.

شاید یک علّت این‏که جوانان امروز در جوامع غربى از ازدواج، گریزان هستند، همین باشد ؛ زیرا آنان ازدواج را براى خود، یک محدودیت مى‏دانند و اکثر کامجویى‏هاى آنها در غیر محیط خانواده و در غیر کادر رسمى و در جریان معاشرت‏هاى آزاد و در محیطهایى غیر از خانه انجام مى‏پذیرد. طبیعى است که براى چنین کسانى، ازدواج، آغاز محرومیت است. برخلاف فرهنگ اسلامى که در آن، ازدواج جوانان، پایان محرومیّت و آغاز یک زندگى نوین و نیز کانون محبّت و فضایى براى کمالجویى و پیشرفتِ دوشادوش است. براى رسیدن به چنین سعادتى است که اسلام، به صورتى جدّى، مسلمانان را از دوستى با جنس مخالف، نهى مى‏کند.



آیا پوشش دختران، مانع رشد آنها نیست؟

پوشش مطلوب اسلام (بدون آن‏که بر نوع خاصّى از پوشش، اصرار بورزیم)، براى دختر، مانع هیچ‏گونه فعالیت فرهنگى و یا اجتماعى و اقتصادى و سیاسى نیست. آنچه موجب به‏هم ریختگى جامعه و فلج شدن نیروهاى فعال اجتماع مى‏گردد، آلوده‏شدن محیط کار و تحصیل و...، با آزاد گذاشتن لذّتجویى‏ها و چشم‏چرانى‏هاى مردان و میدان دادن به عشوه‏گرى‏ها و خودنمایى‏هاى دختران در محیط عمومى است.

اگر در محیط دانشگاه، دختران، بدن خود را بپوشانند و هیچ‏گونه آرایشى نداشته باشند، بهتر درس مى‏خوانند، فکر مى‏کنند و به سخن استادْ گوش مى‏دهند، یا وقتى که در کنار هر پسرى یک دختر آرایش کرده و با وضع نامتناسب (با کلاس و درس)، نشسته باشد؟ انصافاً کدام روش، التهاب را در دختران و پسران، کاهش مى‏دهد و به نفع آنهاست؟ و عقل، کدام را تصدیق مى‏کند؟

آیا اگر پسران ما در خیابان و کوچه و بازار و مدرسه و اداره و کارخانه و... با رفتارهاى فریبنده و سخنان و وعده‏هاى شعارگونه و غیر واقعى، دائماً در صدد یافتن دختران پاک و ساده و صمیمى جامعه باشند و هر بار، با فرو نشستن عشق‏هاى سطحى و خامشان به دیگرى رو کنند، آرامش و امنیّتى براى دختران ما خواهد ماند؟

به تجربه ثابت شده است که هر محیطى که در آن، رفت و آمد و آمیزش کم‏ترى میان دو جنس بوده و پوشش صحیح و حریم خصوصى افراد رعایت شده، در آن‏جا، پسرها و دخترها هم احساس آرامش بیشترى داشته‏اند و در کار و تحصیل، موفق‏تر بوده‏اند.



عفاف، مصونیت است

تقریباً در تمامى فرهنگ‏ها و جوامع، دختر، هر اندازه متین‏تر و با وقارتر و عفیف‏تر حرکت کند و خود را پوشیده‏تر نگه دارد و کم‏تر در معرض تماشاى بیگانگان قرار گیرد، بیشتر مورد احترام و ارزش پسر است. حتى افراد بى‏بندبار هم هنگامى که سر عقل مى‏آیند و مى‏خواهند تشکیل خانواده بدهند، براى گزینش همسر، به دنبال دخترى پاک و عفیف که تا قبل از آن با هیچ پسرى رابطه نداشته باشد، مى‏گردند.

اصولاً افراد پاک و عفیف که به عفاف، شناخته شده‏اند، از دسترس آزاد افراد منحرف و آلوده، به دور هستند. قرآن مى‏فرماید: «رعایت حریم عفاف (در روابط اجتماعى) از سوى زنان، براى این است که به عفاف و پاکى شناخته شوند و از آزار و اذیت بیماردلان، به دور باشند». (احزاب، آیه 59)

خودنمایى یا عرضه کردن خود به نامحرمان، از عزّت و شُکوه دختران مى‏کاهد و علاوه بر آن‏که زمینه را براى نفوذ افراد آلوده و ارتباط با آنان فراهم مى‏سازد، پسران جوان را که باید مظهر اراده و فعالیت و شجاعت و مردانگى و تصمیم باشند، به افرادى هوسباز، چشم چران و لوده و بى‏اراده و ضعیف، تبدیل مى‏کنند.

البته اگر دختران در روابط اجتماعى خود در اجتماعات عمومى لباس ساده بپوشند، کفش ساده به پا کنند و با چادر یا مانتو و روسرى مناسب به مدرسه و دانشگاه بروند، قطعاً خودشان هم آرامش روانىِ بیشترى خواهند داشت و بهتر درس مى‏خوانند.

چه‏قدر خوب است که دختر جوان مسلمان، در اجتماع، آن‏چنان رفتار کند که علائم عفاف و وقار و سنگینى و پاکى از او هویدا باشد و به این صفات، شناخته شود. تنها در این صورت است که بیماردلان (که به دنبال شکار مى‏گردند) از او مأیوس مى‏شوند.

این، تقریباً یک اصل همیشگى است که پسران ولگرد، به دنبال دختران جِلف و سبک و خودنما مى‏گردند. این‏گونه دختران، گویى وضع لباس و پوشش، راه رفتن و سخن گفتنشان، معنادار است و به زبان بى‏زبانى مى‏گویند: به من توجه کن! به‏سوى من نگاه کن! مرا تعقیب کن! و... درحالى‏که عفاف و رفتار و حرکات سنگین و با وقار دختر دیگر، مى‏فهماند که دست تعرّض از این حریم، کوتاه است و هیچ پسرى جرئت نمى‏کند به او تعرّض یا بى‏احترامى کند.

دختران خوب جامعه ما، انصاف دهند که آیا حقیقت، جز این است؟



پاورقی:

1. سوره بقره، آیه 143.

2.کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 19، ح 4971 .

3. همان، ص 18، ح 4969 .

4. الکافى، ج 5، ص 559

5. سوره احزاب، آیه 32 .

6. الکافى، ج 2 ، ص 648.



===========================================================================
==========